loading...
سایت عاشقانه نود هشتیا
اس ام اس شما




عضو انجمن شوید و در کنار ما فعالیت کنید

باسلام به دوستان و بازدید کنند گان عزیز

به انجمن ما بپیوندید 

در مورد مسائل بحث و گفت و گو کنید


لینک ورود به اجمن

http://patugh-on.rozblog.com/forum

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
پارس مشبک 0 53 gratingpmp
چت روم chatrooom __o 39 429 afsaneh
ورودعشق ممنوع.. 1 124 sara
خدایا! 0 84 afsaneh
*توجه توجه* 0 107 afsaneh
من خوبم!!!!!!! 0 106 afsaneh
آخه میدانی؟؟؟ 0 96 afsaneh
و اینجا من کم دارمت... 0 86 afsaneh
اموزش تصویری کار با انجمن 11 186 boy-alone
مردانه دوستم داری ؟ 2 124 para3tooo
دیگه سلامتی بسه !!! 2 123 para3tooo
ببین اق پسر ! 2 159 para3tooo
هی فلانی! 0 114 para3tooo
دفتر عشـــق که بسته شـد 0 117 para3tooo
بوسه گاهیست که نامش لب توست . . . 0 727 para3tooo
دوست داشتنت................. 0 179 para3tooo
عشق یعنی حسرت پنهان دل 0 166 para3tooo
یک شیشه ی می لبالب و تنهایی 0 133 para3tooo
عجیب ، آرامم می‌کند 0 112 para3tooo
سه آرزوی قشنگ عاشقانه : 0 107 para3tooo
اندازه ی یک وقفه ی کوتاه بمان 0 861 para3tooo
مرا دوست بدار 0 105 para3tooo
تو یک “دنیایی” 0 114 para3tooo
، مرا برگزیند در کنار “تو” 0 80 para3tooo
هـــــــی فُلانــــــــی ... 0 91 para3tooo
یادمون باشه.. 0 94 para3tooo
به این میگن گربه صفتی . . . 0 117 para3tooo
ولـــــــی چشماشو فقــــط کسیکه دوسش داره! 0 107 para3tooo
مخاطبـــ خاص همونیه که عاشـقـشـی 0 72 para3tooo
بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . . 0 170 para3tooo
mr_sabbagh بازدید : 53 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

 

Don't be afraid to love!!


Don't be afraid
To love someone
Totally and completely
Love is the most fulfilling
And beautiful feeling in the world
Don't be afraid that you will get hurt
Or that the other person



نترس از اینکه عاشق شوی
با دل و جان
عشق خشنود کننده ترین
و زیباترین احساس دنیاست
نترس از دل آزرده شدن
یا اینکه طرف مقابل
به تو عشق نورزد
[عکس: wfd3aa8vce6tbsjtcsxj.jpg]
mr_sabbagh بازدید : 56 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

 

به کسی که دوسش داری  بگو چقدر عاشقی

بگو اون تمام دنیاته بگو بی اون هیچی نیستی

بگو از هر ثانیه باهاش بودن لذت میبری 

چون وقتی از دستش بدی دیگه هر چقدر فریاد 

بزنی هر چقدر بگی دوسش داری اون

دیگه صداتو نمیشنوه ...

برداشته شده از کتاب mr_sabbagh
mr_sabbagh بازدید : 51 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

 

حرف زیاد است ...



اما گاهی نمی دانی چه بگویی !.!.!



گاهی فقط باید رفت ...



چیزی شبیه کم آوردن !!!

 

 

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

mr_sabbagh بازدید : 54 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

رد پای کســـــــــی که آرامش را

از مـــن گرفته بود دنبال کـــــــردم
 

به " خـــــــــودم " رسیـــــــــــدم....!!!♥♥♥


 

برداشته شده از کتاب:mr_sabbagh


mr_sabbagh بازدید : 58 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

 

داستان ها معمولا با چی شروع میشن؟؟؟؟
یکی بود یکی نبود؟؟؟ 
درست گفتم؟؟؟
خب من داستتان هام این طوری شروع میشه
تونباشی هیچ کس نیست
خب بحث داستان شد بزارید براتون یه داستان تعریف کنم
یه روزی یه پسری بود عاشق یه دختر دخترم دیونه وار پسره رو می خواست
همیشه با هم بودن بی هم  نفس نمیکشیدن با هم میرفتن بیرون
با هم می خندیدن با هم گریه میکردن یه روز رفتن پارک
موقع برگشت بارون گرفت  شدید هر دو تو بغل هم
عاشقونه خیس شدن حرکت کردن کردن تا....
یه پسره با بنز بوق میزنه ول نمی کنه اینا
تو بقل هم بودن اتنا نکردن پسره دست بردار نبود
سر 10 بوق  که پسر شروع کرد به گاز دادن برای رفتنن
دختره دست دوست پسرش (عشقش) ول کرد گفت من عاشقتم
اما نمی تونم تا اخر عمر با هات پیاده راه بیام میره تو ماشین میشنه
پسره میگه بله امرتون دختره میگه بریم دیگه مگه بوق نمیزدی پسره
میگه من راننده اون اقا هستم دستشو ول کردی برای  اون بوق میزدم
که زیر بارون خیس نشن سرما نخورن ......
mr_sabbagh بازدید : 47 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

نمی دونم چرا بیاد بخندم وقتی دلم گرفته نمیدونم چرا باید به زور بخندم وقتی 

از این دنیا خستم نمیدونم چرا خنده باید به لب ماها چسب بخوره 

نمیدونم چرا جوکر همیشه خندون  یعنی اونم غم نداره یا 

این که اونم مثل ما خنده چسب رو لبش...

برداشته از کتاب mr_sabbagh


mr_sabbagh بازدید : 166 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

دلم هوای غصه کرده پس بزار یکی دیگه بگم یه روزی از روز ها
یه مرده میره پیش یه روانشناس میگه من دیگه به  لبم رسیده
از عذاب روحی که دارم از مشکلاتی که دارم از همه چیز عشق...
خسته شدم دارم میرم پول هم نمی خوام حاضرم هرچی دارم بدم
فقط فقط لبخند به لبم بیاد اما نمیاد دارم میرمم هعی خدا ...
دکتر خیلی اروم میگه اروم باش برو وسط شهر  یه دلقک هست
برای خریه کار می کنه 5 سند بده برو نمایشو ببین شاد میشی
اگر خانوادتم مرده باشه با کاری که اون میکنه شاد میشی
30 مین دیگه  هم برنامه اش شروع میشه مرده بلند میشه با یه 
لبخند رو لبش میگه  اون دلقک منم .... 

mr_sabbagh بازدید : 42 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

 

خوابش را دیدمگفت دوستت دارم

بیدار شدم دوستم نداشت

می خواهم برای همیشه بخوابم . . .

mr_sabbagh بازدید : 63 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

 

کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟

تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند

از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!

وقتی کســی جایت آمد

دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟

تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند

میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه

فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !

و این است بازی باهــم بودن  !

aloOonE بازدید : 46 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (0)

naghmehsara.ir02

 

شعرهایم را میخوانی…

 

و میگویی روان پریش شده ام !

 

پیچیده است … قبول …

 

اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …

 

تو ساده تر نگاه کن …

 

aloOonE بازدید : 58 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

 

اولین تو بودی
آخرین هم تو خواهی بود
♥نمی خواهم طعم چشم دیگری را بنوشم

انتظار بارانت سخت هم باشد
فقط به خیال آمدنت
خیس خیسم
 
farapix_com_cfc838e8117b75e7cc5baa5dd52c6a48_farapix_com_ff692ba114d60a3b8c18aa20d759002f_fqerq.jpg
aloOonE بازدید : 58 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)


دانلود فیلم با لینک مستقیم


دیگر از خدا نمیخواهم ک مرا ب تو برساند
آری

این خواسته بزرگیست از کسی ک خود تنهاست....

 

aloOonE بازدید : 54 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)


طعــҐ
ســــــیبمــے בهב لبهــــــایت


میخــــواهҐ اعتـــــــراف ڪنم...

مטּ گناهڪـــــارتریــטּ
פــــــــواےروے زمینـــҐ

بهشت
هــــمیטּ جـــــاست


בر آغــــــــوش تـــو

.
.

بـــا وسوســـــہ ے لبهــــــاے
ممنــــــوعـہ ات
...

عکس های خفن

aloOonE بازدید : 55 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

50خـــودتان را محکم بچسبید ... قـــدر خودتان را بدانید ...

50ارزان نـــفروشید خـــودتان را ؛ به لبخندی ، به حرفی ، به نقلی ،

50به هدیه ای ، به اندک توجهی ... بگذارید تلاش کند .

50بگذارید برای به دستآوردنتان هـــزار راه را امتحان کند .

50بگذارید قـــدرتان را بداند . بگذارید بـــهایتان را بپردازد .

50آدمها چیزهای مفت به دست آمده را مفت هم از دست می دهند !

50گـــــــران باشید ...


16925190387803266285.jpg

سگ

aloOonE بازدید : 42 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

 

پــشـت سـَرَم زيــآב حـَـرفــ ميــزَنـَن ... ؟

 


 

اشــكآل نـَבآره ...

 


 

سـَگــے كـہ مـَنــو نميــشـنآسـہ ...

 


 

زيــآב وآق وآقميــكــنـہ ...

 

http://www.uplooder.net/img/image/88/ae113814fa7ce317c5bc4a17a09ab67e/e1e34414486aecfb5043bfaf471230ab-1280743622.jpg

aloOonE بازدید : 44 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

 

قهوه یا چای؟

فرقی ندارد...
فقط داغ باشد که این روزها از سرمای نبودنش بدجور لرزیده ام
چه کسی باشد؟؟؟

چه فرق میکند...

از درد دل بگوید مارا بس!

پاییز یا بهار؟
.
.

پاییز لطفا!

من عاشقانه هایم را به گوش برگ هایش میخوانم

شکوفه چه میفهمد از زرد شدن به پای عشق



http://ups.night-skin.com/up-92-11/66227090884951762359.jpg

aloOonE بازدید : 52 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

اشق هوس های عاشقانهبا توام

دست هایت را به من بده☆ミニ顔文字★ のデコメ絵文字


شکلَــَک هآی رّمیـــ ـنآبه جهنم که مرا به جهنممیبرند بخاطر عشق بازی با تو!!!!تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول


05200000تو خود بهشتی...

 


http://ups.night-skin.com/up-92-11/55801435530536935425.jpg

aloOonE بازدید : 61 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

تنهایی قشنگترین و بی منت ترین حس دنیاست

 


چون برای داشتنش نیاز به هیچ کس نداری

 

aloOonE بازدید : 59 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)
 

... یَا نِعْمَ الْقَرِیبُ ...

... ای خوب نزدیک ...

دعای جوشن کبیر- بند ۵۱

 

aloOonE بازدید : 59 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)
 

گفتم: اینقدر گناه کردم که منو نبخشی...

گفت: ... قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.

(نحل 115)

aloOonE بازدید : 75 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

با تمام مداد رنگی های دنیا

به هر زبانی که بدانی یا ندانی

خالی از هر تشبیه و استخاره و ابهام

تنها یک جمله برات خواهم نوشت

دوستت دارم خاص ترین مخاطب خاص دنیا



morteza بازدید : 52 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)
من ... و ١٧ سالمه! من ادمى بودم كه به هيچكس تا همين شش ماه پيش دل نبستم! به طور اتفاقى يكى از اشناهاى دوستمو كه اسمش امير بودو ميشناختم! بعضى وقتا ميديدمش اما اصلا ازش خوشم نميومد! تا اينكه بعد چندوقت توى نت پيداش كردم! و كاش هيچوقت جوابشو توى چت نميدادم! كم كم خيلى باهم جور شديم! اوايل مثل دادشم بود حتى داداش صداش ميكردم! اما بعد گفت كه دوست نداره منم ديگه بهش نگفتم! اونقد باهم راحت بوديم كه همه چيزو به من ميگفت و منم در همه صورت باهاش بودم! تا اينكه يه روز گفت دوست دختر گرفتم بالاخره(يه مدت بود با كسى نبود) ! من اول خيلى عادى گفتم ااا چه خوب اما بعد... بعد چند وقت احساس كردم نه نميتونم با اين احساس كه نميدونم چيه كنار بيام! يه روز رفتيم بيرونو به طور كاملا ناگهانى بوسش كردم و اونم همراهى كرد! بعد از اون روز من ديگه مثل قبل نبودم!! با خيليا بودم اما اون احساس.... رفته رفته از بودنش خوشحال و از نبودنش دنيا رو سرم خراب ميشد! وقتى با كسى ميديدمش ديوونه ميشدم اما خب من خيلى خود دارم! خلاصه بعد چند وقت نميدونم كى بهش گفت كه من دوسش دارم! اول انكار كردم اما وقتى ديدم كه كى اين حرفو زده ميخواستم بميرم! صميمى ترين دوستم! با اينكه حس منو ب اون ميدونست باهاش دوست شد! و همه چيو به امير گفت! اون لحظه تنها كارى كه كردم فقط دويدم! نميدونستم كجا دارم ميرم! فقط ميدويدم! يه دفعه خوردم به يه ماشينو ديگه هيچى نفهميدم! وقتى بيدار شدم همه جا سفيد بود! فكر كردم مردم اما صداى مامانمو كه شنيدم فهميدم نه نمردم! فهميدم امير دنبالم كرده و وقتى ماشين زده بهم اون اوردم بيمارستان!يه ماه و نيم تو كما بودم! خود امير بيرون نشسته بود! من به هواى سر درد دكترو خواستم! وقتى اومد بهش گفتم كه به همه بگه من حافظمو از دست دادم! هه مثل فيلما! اما واقعيت بود! قيافه اميرم داغون شد وقتى دكتر بهش گفت!به مامانم يه چشمك زدم كه يعنى من خوبم! چون از همون اول از همه چى خبر داشت! بعد رفت بيرونو امير بعد چند ديقه با قيافه تركيده اومد تو! من اونقدر سرد نگاهش كردم كه گريش گرفت! يه دفه نشست رو زمينو فقط زار ميزد! من با اينكه تو قلبم آشوب بود اما كارى نتونستم بكنم! خدايا چى ميشنيدم!سارا همون شبى كه من تصادف كردم خودشو از پنجره پرت كرده پائينو درجا مرده! امير ميگفت كه هميشه دوستم داشته اما نگفته! پرستارا اومدن ببرنش! نميتونستم چيزى بگم چون من اونو نميشناختم! كاش ميگفتم امير وايسا من فراموشى نگرفتم اما ... آخرين نگاه اميرم، عشقم، زندگيمو ديدم! اما نميدونستم كه يه رب بعد امير من بخاطره سكته قلبى براى هميشه از پيشم ميره!
aloOonE بازدید : 48 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)
کسے که خودشـو واسه" عشقـش " لوس نکنـه...

که عاشق نیسـت


باید سـر به سر عشــــقش بزاره...

گاهے گازش بگیـره .. جـاے دندوناش رو لپـش بمـونه ..

گاهـے نیشگونـش بگیـره .. سیـاه و کبـود شـه ..

 

 


گاهـے بپره بغلـشو محـکم بوسـش کنـه .....


شیرینـے رابطه و عشـق به هـمین..


شیطنـت ها و دیونه بازے هاسـت


بعضے وقت ها قربون صدقه و عزیزم و قسم و آیه ... جواب نمیده ....!


یه موقع هایے باید به عشقت بگے بابا بیشور بفهم دوست دارم دیگه

aloOonE بازدید : 60 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)



خدایا می بینی ؟

حالا که پر از حرفیم

دیگه زنگ انشاء نداریم

aloOonE بازدید : 62 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)


قبل تو

از عشق
میترســــــــیدم ...

حـــال

از روزی که
بـــــــی عشق تو به سر شود میترســم...

 

زن

aloOonE بازدید : 54 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

 "زن" نیستم اگر زنانه پای عشــــقم نایستم! من از قبیله ی "زلــــیخا" آمده ام...

آنقدر عشــــقت را جار می زنم تا خدا برایم کَف بزند! زنــــانه پای این عشــــق می ایستم...

مــــردانه دوســــتم داری؟؟؟؟

morteza بازدید : 60 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)
شب عروسیه، آخره شبه،خیلی سر و صدا هست میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته،در را هم قفل کرده داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه میشه مامان بابای دختره پشت در داد میزنند:مریم،دخترم،در را باز کن مریم جان سالمی؟آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو میشکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند.کنار دست مریم یه کاغذ هست یه کاغذی که با خون یکی شده.بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره،بازش میکنه و میخونه: سلام عزیزم. دارم برات نامه مینویسم آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه کاش منو تو لباس عروسی میدیدی مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟!علی جان دارم میرم دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم میبینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم.دارم میرم چون قسم خوردم،تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ،تو هم گفتی،یادته؟! علی تو اینجا نیستی من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی میدیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ میکنه کاش بودی و میدیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره میلرزه همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد،یادته؟! روزی که دلامون لرزید،یادته؟!روزای خوب عاشقیمون،یادته؟! نقشه های آیندمون،یادته؟! علی من یادمه یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند.یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری یادته اون روز چقدر گریه کردم،تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه میکنی چشمات قشنگتر میشه! میگفتی که من بخندم.علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات.دارم به قولم عمل میکنم هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم نمیتونم ببینم بجای دستای گرم تو دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه همین جا تمومش میکنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمیخوام وای علی کاش بودی میدیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده میخوام ببینمت.دستم میلرزه.طرح چشمات پیشه رومه دستمو بگیر. منم باهات میام…. پدر مریم نامه تو دستشه،کمرش شکست بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه میکنه سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهارچوب در یه قامت آشنا میبینه آره پدر علی بود،اونم یه نامه تو دستشه،چشماش قرمزه صورتش با اشک یکی شده بود.نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
aloOonE بازدید : 78 سه شنبه 06 اسفند 1392 نظرات (0)

به تو که میرسم

مکث میکنم

انگار در زیباییت چیزی را

جای گذاشته ام!

مثلا...

در صدایت ... آرامش

در نگاهت ... زندگی

 

تعداد صفحات : 15

درباره ما
مَرכ بآس هَر چـَטּ وَقـ یـہ بآر כآכ بِزَنـہ بِگـہ: " פֿـآنــــــــــوووҐ ...؟ " وَقتِ قَهرِتـہ...! قـَهـر ڪُـטּ میــخــوآ Ґ نــآزِتـو بـِڪِــشَــم...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    ایا کپی رایتو بردارم شما راحت کپی کنی؟
    ♥ مدیر احساس تنهایی ♥
    آمار سایت
  • کل مطالب : 434
  • کل نظرات : 111
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 53
  • آی پی امروز : 83
  • آی پی دیروز : 47
  • بازدید امروز : 547
  • باردید دیروز : 87
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,486
  • بازدید ماه : 4,024
  • بازدید سال : 22,163
  • بازدید کلی : 258,845
  • کدهای اختصاصی
    با سلام خوش اومدید دختر و پسرای عزیز لطفا تو انجمن عضو شن