باسلام به دوستان و بازدید کنند گان عزیز
به انجمن ما بپیوندید
در مورد مسائل بحث و گفت و گو کنید
لینک ورود به اجمن
هَـمیشـه بـآیــد کـسی باشـــد
که مــَعنی ســـــه نقطـه ی انتهـــای جملـههآیتـــ را بفهمـــد
تا بُغضهآیتـــ را قبلــ از لرزیــدن چانـه اتـــ بفهمـــد
که وقتی صدایتـــ لرزیـــد بفهمـــد
که اگــ ـر ســکوتــــــــــــــ کـردی، بفهمـــــــــــد
که اگــ ـر بهانـهگیــــر شــدی بفهمـــد
کـسی بـآشــد
که اگــ ـر ســردرد را بهـآنــــــــــــه آوردی
برای رفتـــن و نبـــودن
بفهمـــد بـه تــوجّهـش احتیآج داری
بفهمـــد کــــه درد داری
کـــــــــــــــــه زنــدگـــــــــــــی درد دارد
بفهمـــد کــــه دلتـــ می خواهد
قَــدم زدن زیـــرِ بـــآران
حرف های عاشقانه
یک فنجان قهوه دو نفره را
همیشـه بایــد کسی باشـــد
میخوام یک نفس تا مرگ برم
چشمهامو ببندم و قید همه چیو
بزنم.
دوست دارم وقتی چشمهامو باز میکنم
دیگه بلد نباشم نفس بکشم
دیگه یادم رفته باشه چی بودم
و هستم
دیگه خستگی از تموم تنم بیرون بره
دیگه بلد نباشم اشک بریزم
دیگه بلد نباشم سکوت کنم
دیگه بلد نباشم بغض کنم
دیگه یادم نیفته که چقدر تنهام
دیگه
خدایا اجازه هست
حالم از دنیات به هم بخوره...؟؟؟
اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم
امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم
دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل
می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم
کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
......
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم
باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم
حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم
عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم
بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت
یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟
دیـشـبــــــــــــ بــه ســیـگــــــــار گفتم:
خــــــــوش بـحــالـتـــــــــ
تو از من خوش بخت تری .
گفت: چـــــــــــرا ؟!
گفتم: تـــــــو آتش بر سر داری
و مــن بــر دل
تو باهر پـــــــکــی که بهت میزنند . . .
خـــــــــاکــسـتـــر میشی
و من با هر خــــــــــــاطـره ای که یـــــاد میارم آتــــیـش میگیرم . . .
تو دود میشی
و یه بویی ازت تو هــوا میمونه
اما من زیر خـــــــــاک میرم و عـطـــرمـم باهام چال میشه !
تو تــــــمـوم میشی یه فـیــلـتـــر ازت بـاقی میمونه . . .
و از مـــنـــــــــــــــــ هــــیچـــــــــــــــــ . . .
دیدم دیگه بـویـی ازش نمیاد !
سرم و چرخوندم دیدم خــــــــامــوش شده !
گفتم: اینم آخـــــــــریش که تو باد و پـــکـــ به انـتـهــا میرسی
و من ســـــــالــهـاستــــــــــ که هنوز نـــرســیـــدم !!
نــــــــــــــــــرســــــــیدم . .
باتوآغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.
عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.
با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.
همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.
همنفست نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.
و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.
با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.
عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.
با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.
همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.
همنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.
و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،
از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.
اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،
آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیبایت زنده ام.
ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،
عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.
با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ،
طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.
و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،
لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.
با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.
با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.
با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز پس ای عزیزراه دورم بامن باش در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش
همیشه بهت میگفتم میخوام خوشحالت کنم ..
. چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت نبودن منه ... ؟؟!!
پروردگارا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم
وشهامتی ک تغییر دهم انچه را ک میتوانم
ودانشی ک تفاوت این دو را بدانم
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام..!
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــکنــگــاه..
یـــکلبـــــخـنـــد ...
بــه بــازی